ماجرای دیشب!

دیشب بادوستم رفته بودم رستوران...روبه رو تخت ما یه دختر وپسر نشسته بودن که پسره پشتش به تخت ما بود، معلوم بود باهم دوست هستند،اتفاقی چشمم به چشمه دختره افتاد! معلوم بودپسره عاشقه دخترست،دختره شروع کرد به آمار دادن،سرم انداختم پایین... دفعه بعد تحریک شدم بانگاه بازی کردیم،خلاصه یه کاغذ برداشتمو به دختره علامت دادم!! با نگاهش قبول کرد،بلندشدن،پسره جلو رفت که حساب کنه دختره به تخت ما رسید دستشو دراز کرد کاغذ رو گرفت براش نوشته بودم...خیییییلی پستی...

نظرات 1 + ارسال نظر
M@RY@M یکشنبه 10 اسفند 1393 ساعت 18:24 http://www.Lady2015.blogsky.com

کار خوبی کردی داداشی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد